سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گنجی سودمندتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]

وبلاگ یکی از دانشجویان کارآفرینی

حتماً میپرسید که چی شد این داستانو درباره ی ماست و هندونه نوشتم.اگه یادتون باشه شنبه ناهار،خورشت کرفس  و  برنج به همراه  ماست بود.دانشکده خواسته بود در زمینه ی تغذیه نوآوری کند که موفّق هم شد.در همین راستا هندوانه را به لیست غذا اضافه کرد.بچه ها با اینکه میدانستند هندونه با ماست سازگار نیست،ولی وقتی هندونه ی قرمز رنگ را دیدند‍‍؛وسوسه شدند و هر دو را نوش جان کردند.طی بررسی های انجام شده،دو نفر راهی بیمارستان شدند.(شوخیه ها...بیمارستانو میگم............بشنو باور نکن).این غذاها و این داستان ها همچنان ادامه دارد.

ولی این متن پایینو درباره ی ماست و هندونه بخونید.(البته بعد از امتحانات.چون یکم طولانیه.به خوبیه خودتون ببخشید)

 

مکاشفات ماستی ، مقاله ای در باب Yogurtism !

 

اولش .  اِ هِن ! عرض شود که این تریپ داستان نویسی تخیلی هم بد جوری افتاده به جون هندونه ما . حالا ای کاش یه چیز درست و حسابی میشد و البته کوتاه ... جان هرچی هندونه ی شیرین ترد جیگر خنک کنه ، فکر نکنید که من خواسته ام داستان بنویسم یا حتی برای یک ثانیه فکر کنم که بلدم چیزی بنویسم ، چه برسه به این که حرف حساب هم بزنم .
توی همین حالت خاکساری و فروتنی ما رو داشته باشید که میخوام وسط سریال " پنجره زندان ..." یه مقاله صد در صد علمی و عملی در باره چیزی که بعد از هندوانه جزو مهم ترین "نوامیس "ما است البته در مقوله معانی (اوق) بنویسم. ... از انجایی که اینجا تنها جاییست که چانه ی من چفت و بستی ندارد از اول اول قضیه شروع میکنم .

1 . یک رفیق ضدحال داریم که مدت زمانی در رکابش بودیم و با او سفر رفتیم و از این حرف ها! با این که نمی بینمش وبلاگش که هست . و البته در دنیایی که هشتاد درصد مردمش برای نود درصد بقیه مردم ( شد 170% ؟) حکم ضد حال را دارند یک دوست ضدحال کلی صفا دارد . هر چند این احسان خان ما مثل زمان جوانی ضد حال اساسی نیست ولی همیشه ادعا کرده که میتواند ! این بار آخری که بهش سر زدم دیدم میان آن همه حرف های مهمی که توی پستش آورده یکی دو جمله ی پرسشی آن هم مربوط به "ماست" نوشته . این قلب ما تیر کشید! . البته در این دنیایی که دیگر جوان هایش برای مقدسات طره ( یا تره ؟) هم خورد نمی کنند دیگر از ضد حال جان ما چه توقعی میتوان داشت . گفتم جواب این پست را نمیشود در نیم وجب جای کامنت وبلاگش داد . آمدم این جا و بعد از یک هفته که صبر کردم تا مبادا چیز مزخرفی در جواب دوستم بگویم ، نشسته ام تا در باب مقوله ی مهمی با نام ظاهری "ماست" با اهالی هندونه خور که قربونشون برم دقه به دقه آب میرند درد دلی عمویانه کرده باشم ( خودمونیما ! چی گفتم !!! صبر کنید که بقیه اش .. اوووف )

2 . در شباهت ماست و هندوانه همین بس که هر کدام را که میل میفرمایند، اگر به قاعده نباشد، در زیادش خوردن چایی نبات برشان واجب گردد و در کمش حسرت حادث گردد و به اندازه که خورند لذت میسر گردد . لیک این ها از جهت ظاهر است و این دو باطنی دارد که ما را در درجات مراقبه به خود مشغول میدارد . که هندوانه در اول درجه و ماست پشت سرش پله های صعود اند . از رابطه ی تنگاتنگی که هندوانه در تبیین مراحل خاکی و افلاکی زندگی بشر دارد بیش و پیش زیاد سخن گفته ام و در بیشتر مواردش ماست هم کما بیش با هندوانه شریک است . ولی فرصت نداده بود که از ماست سخن برانیم چرا که هندوانه نمود ظاهری بیشتری دارد و برای اهل ظاهر و باطن  به یک اندازه قابل درک است ولی ماست در کنه مسئله ی زندگی جای دارد و انقدر پیچیده است که توضیحش شاید جک مبتذلی به نظر آید .
و دیگر اینکه ماست را میسازند و هندوانه را میکارند .
به ماست آب میزنند تا دوغ شود ولی هندوانه را آب میگیرند.
ماست ترش و شیرین است و هندوانه شیرین و بی مزه .
هندوانه پوست و تخم دارد ولی ماست همه اش ماست است .
هندوانه مثل زندگی است ولی ماست را زندگی میکنند .
هندوانه رنگی است و ماست یک رنگ .
تا 100 سال دیگر هم اگر لازم شد تفاوت و شباهت ماست هندوانه را میشود ادامه داد . ولی اخرینش این است که ماست هم مثل هندوانه خود زندگی است با کمی تفاوت جزمی !

3 . و اما خود ماست . ماست را از ضروری ترین مایع برای بشر میسازند . از شیر . تازگی ها هی توی تی وی و در ودیوار و پاکت های شیر مینویسند شیر یعنی زندگی ! پس ماست هم از زندگی مشتق میشود .ماست همیشه یک رنگ است ، سفید . نه سیاه دارد و نه سرخ و نه حتی خاکستری است ، همیشه سفید است . ماست، تو و بیرون ندارد. یک کلام، ظاهر و باطنش یکی است . از هر طرفش برداری فرقی نمیکند همه اش ماست است و همه اش یک چیز است .

ماست را با غذا میخورند . سبزی خشک و خیس بهش میزنند یا با خیار و شاید اسفناج مخلوط میکنند. روغن زیتون و آبلیمو و فلفل بهش میزنند تا سس شود و یا آب میبندد بهش تا دوغ شود یا شیر قاطی اش میکنند که گول ماست درست کنند و بعد از همه این ها ماست باز هم همان ماست است. شاید دیگر نتواند به ماست بودنش برگردد ولی همه میدانند که اصل کاری خودش است . ماست در همه حالی ماست میماند .
ماست هیچ وقت خراب نمیشود . خراب شدنش این است که ترش میشود و تازه ان وقت است که با چند لیوان آب، دوغ خوبی میشود . ماست را تا خرابش نکنی خراب بشو نیست . ماست را اگر ماستبند خوب زده باشد ماست خوبی است و به همه کاری می آید .

4 . ماست در کار هنر هم هست . ماستبندی و ماست مالی هنر است . برای ساختن ماست شیر را گرم میکنند و هر قدر که شیر بیشتر بجوشد ماست بهتری میشود . شیر که میجوشد اضافی هایش بخار میشود و میپرد و ماست بهتر و بهتر و خالص ترو سفت و خوشمزه تر میشود . وقتی شیر جوشید میگذارند انقدر سرد میشود که به یک دمای "خاص" میرسد . اگر از ماستبندها بپرسید درجه حرارتی که ماست را مایه میزنند چند است 99درصدشان نمیدانند چون با انگشت میفهمند که چه وقت، وقت مایه زدن است . با انگشت حس میکنند . وقت مایه زدن، شیر نه گرم است نه سرد ، حتی ولرم هم نیست . فقط با انگشت میشود فهمید . ( بابا ما یه عمری ماست مایه زدیما .. الکی نمیگم )
تا بند اول انگشت اشاره را در ظرف شیر فرو میکنی. وقتی که انگشتت نسوخت و سردی هم احساس نکرد و انقدر گرم بود که دلت نخواست انگشتت را در بیاوری انوقت وقت مایه زدن است . همه میتوانند ماستبند شوند و ماست هیچ ماستبندی شبیه هم نمیشود .
مایه زدن هم قلق دارد و این که چکار کنیم که رویه خوبی ببندد ، این ها همه اش هنر است باید بدانی چکار کنی که شیرت ماست شود همان طور که باید بدانی چکار کنی که ...

ماست مالی ولی کار سخت تری است . در مایه های صاف کاری . ماستمالی مال وقتی است که از صاف کاری هم کاری بر نمی آید و باید جوری کار را تمام کرد که همه رو سفید باشند و در ماستمالی همه رو سفید اند حتی اگر در اصل سیاه باشند از بس که ماست سفید است . ماستمالی یک هنر است و مهمترین ابزارش هم دروغ .

5 . و اما احسان جان حال به حال ( ضد حال اسبق) عزیزم ، میپرسی اولین ماست را چه جوری درست کردند . یا نمیدانی یا میخواهی با وصل کردن مقدسات به سوال معروف سفسته گران که همان مرغ و تخم مرغ است مقدسات را به ریشخند بگیری( این مقدس بودن ماست نمیدونم از کجا افتاد تو دومن ما ! شما ببخشید) . پس من همین جا به همه میگویم به عنوان یک ماست شناس و متخصص در امر ماستمالی ماستبندی و ماستزنی و دوغزنی و کره گیری و غیره به هر کسی که واقعا و از ته دل و با عمق وجود و پوست و استخوان میخواهد بداند چطور میشود بدون ماست و باشیر خالی ماست ساخت بیاید پیش خود من تا بهش بگم یه مَن ماست چقدر کره داره ...

این که نشد وضعش اخه عزیزم من نشستم این همه ور زدن ، خودمو جر دادم برای شما مساله ماست رو حلاجی کردم . برات روشنش کردم ، شفاف سازی کردم، چشم دل و جاهای دیگه ت رو به جهان باز کردم، باز پس فردا نیایی سوال تخمی از من بکنی که به یه چیز هایی خدای نکرده توهین بشه . حالا از من هم سوال کردی دیگه از مردم نکنی که یه وقت جَوون از همه جا بیخبر ، آماده گمراهی براش شبه ایجاد بشه و خدای نکرده به یه چیز هایی شک بکنه ... من خیلی خودمو کنترل کردم . باور کنید ! ببینید یقه ام قاچ قاچ شده !!!

آخرش . اگر نگفتم چطوری اولین ماست جهان ساخته شد برای این نبود که نمی دونستم . چون باید بیایی اینجا نشونت بدم !!! (زرشک)

بعد از اخرش . شرمنده احسان جان شدم ولی تقصیر خودش بود که سوژه داد دست منِ بی ! دستش درد نکنه که هم چراغ وبلاگ خودشو روشن کرد هم چراغ هندونه ی ما رو.

زت زیاد




محمد حسین ع ::: شنبه 87/3/25::: ساعت 5:26 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 4


کل بازدید :17919
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<